اصلاح طلبان؛
کرنش به خامنه اى و انشقاق بيشتر
علی جوادی

"چرا من دیگر یک اصلاح طلب نیستم؟ "
اخیرا مجتبی واحدی سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد در یک ویدیو بلاگ اعلام کرده است که دیگر یک اصلاح طلب نیست. گفته است که با وجود ولایت فقیه و نظارت استصوابی و قانون اساسی٬ اصلاحات در این نظام ممکن نیست. مبارک است! این اعلام موضع ضربه دیگری بر پیکر تکه پاره اصلاح طلبان وارد کرده است. متعاقبا جدال درون صف ملی – اسلامیون بخت برگشته بالا گرفت و صف بندیها قطبی تر شد. ماجرا بار دیگر از کرنش خاتمی در مقابل خامنه ای آغاز شد و صف شکست خورده اصلاح طلبان را رو در روی هم قرار داد. این سردار "گفتگوی تمدنها" اعلام کرد که "رهنمودهای مقام معظم رهبری حلال مشکلات و کلید برون رفت از بحران کنونی است"!؟ اعلام کرد که حاضر است برای "گرم کردن تنور انتخابات" قدم رنجه کند. این سیاست جبونانه خاتمی حتی برای برخی از سرمداران صف حقارت و زبونی نیز گران آمد. به شکافی منجر شد که بخشی اصلاح طلبان و توده ای – اکثریتی ها از آن تحت عنوان "جدال زرد و سبز" یاد کردند. در این زمینه به چند نکته باید اشاره کرد :

١ - از پیش روشن بود که جریان اصلاح طلبی حکومتی در مقابل خامنه ای زانو خواهد زد. کل پروژه اصلاح طلبی بر مبنای حفظ نظام اسلامی و ساختارهای آن استوار است. این جریان هیچگاه به نفس وجود سیستم ولایت فقیه٬ قانون اساسی اسلامی٬ حاکمیت کثیف مذهب بر شئونات زندگی مردم نه تنها انتقادی نداشته بلکه همواره برای بقاء و حفظ این بنیادها جنگیده است٬ خون ریخته و در کنار سایر برادران خود طناب دار بر گردن انسانهای آزادیخواه و کمونیست و مخالفین انداخته است. صورت مساله دعوای جناحها و باندهای جمهوری اسلامی چگونگی حفظ و بقای حکومت اسلامی در شرایطی است که مردم حکم به سرنگونی و نابودی آن داده اند. نسلی در مقابل آن بپاخواسته و برای در هم شکستن شیشه عمرش دست به تلاشی همه جانبه زده است. حفظ رژیم اسلامی جوهر تلاشهای اصلاح طلبان است .

۲ - یک پایه پروژه اصلاح طلبی وجود جریان راست در رژیم اسلامی است. بدون وجود وحوش جریان راست که باید از قرار مورد "اصلاح" این جریان قرار گیرند٬ کل پروژه اصلاح طلبی مختل شده و معنای وجودی خود را از دست خواهد داد. و همانطور که تاریخ این جریان نشان داده است حتی زمانیکه قوای مجریه و مقننه را در دست داشتند٬ از گام برداشتن برای پایان بردن پروژه شان خودداری کردند. چرا که پایان این پروژه درعین حال پایان پروژه اصلاح طلبی است. از این رو کل این جریان علیرغم ضرباتی که تاکنون متحمل شده اند٬ تا زمانیکه رژیم اسلامی موجود است به بقای حقیر خود ادامه خواهند داد.
 
۳ - مادام که جریان اصلاح طلبی در جامعه موجودیت دارد٬ بخشهای اصلی جنبش ملی – اسلامی علیرغم غرولندها٬ علیرغم اظهار ندامت ها٬ همچنان زیر چتر این جریان گرد خواهند آمد. چرا که کل جنبش ملی – اسلامی نهادی است که ستونهای رژیم اسلامی تاریخا بر شانه های آنها شکل گرفته است. و اگر جناح اصلاح طلب حکومتی بدون وجود جناح راست موضوعیتی ندارد٬ جنبش ملی اسلامی نیز بدون وجود رژیم اسلامی موضوعیت سیاسی خود را از دست خواهد داد. تجزیه خواهد شد و از جلوی صحنه سیاست به کناری زده خواهد شد.
 
۴ - در این دوران ما شاهد فرار هر چه بیشتری از کشتی اصلاح طلبی حکومتی هستیم و خواهیم بود. بخشهایی برای سر خم کردن و ارائه تسلیم نامه خود به خامنه ای و باند حاکم از یکدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی دیگر عطای جنبش اصلاح طلبی را به لقای آن خواهند بخشید و این کشتی در حال سقوط را ترک خواهند کرد. رسول منتجب نیا و مجتبی واحدی نمونه هایی از این دو گرایش اند. در این میان واکنش جریانات اپوزیسیون راست و محافظه کار پرو غربی هم دیدنی است. هر جانوری که این صف بازندگان را ترک میکند٬ با استقبال این جریانات و با فرش قرمز پهن شده مواجه میشود. از سردار سپاهی سابق و مامور امنیتی حاضر٬ با آغوش گرم این جریانات روبرو میشود.
 
۵ - و تا زمانیکه این مضحکه در حاکمیت و جامعه جاری است دول غربی نیز یک بازیگر این صحنه خواهند بود و بلندگوهایشان را در مقابل سخنگویان این صف ورشکسته قرار خواهد گرفت. و اگر این جریانات کماکان مطرح اند٬ نه بخاطر مطلوبیت و معقول بودن پروژه شان بلکه ناشی از ورشکستگی سیاسی و عدم قابلیت آلترناتیو شاخص طبقه حاکم برای پیشروی است.
 
۶ - اما همانطور که رویدادهای شمال آفریقا و خاورمیانه نشان داد٬ با اوجگیری جنبش سرنگونی و به جلوی صحنه رانده شدن صف آزادیخواهی و برابری طلبی و کمونیسم کارگری تمام این پروژه ها به سرعت برق و باد حاشیه ای خواهد شد. جمهوری اسلامی با تمام جناحهایش بر پله آخر قرار دارد. سرنگونی و نابودی پله بعدی شان است. راه فراری از این سرنوشت در مقابل خود ندارند . *